جدول جو
جدول جو

معنی نازک طینت - جستجوی لغت در جدول جو

نازک طینت(زُ نَ)
نازک طبع. نازک طبیعت. حساس. نازپرورده:
مغیلان پای نازک طینتان را در حنا دارد
چه غم دارد ز خارآن کس که آتش زیر پا دارد.
طالب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازک بین
تصویر نازک بین
باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نازک بینی
تصویر نازک بینی
در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری
باریک بینی، موشکافی، خرده بینی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده گیری، خرده دانی، نازک اندیشی، نکته سنجی، نکته دانی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، غوررسی، مداقّه، تدقیق، تعمّق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیک طینت
تصویر نیک طینت
نیک سرشت، خوش ذات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک طینت
تصویر پاک طینت
پاک سرشت، پاک نهاد
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
خوش ذات. (ناظم الاطباء). نیک سرشت. نکوسرشت. پاک نهاد. پاکیزه طینت. نیک جبلت
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ)
باریک بین. دقیق. موشکاف. نکته سنج
لغت نامه دهخدا
(نَ)
پاک سرشت. پاک نهاد. پاک فطرت
لغت نامه دهخدا
(زُ)
دقت. موشکافی. حالت و صفت نازک بین. رجوع به نازک بین شود
لغت نامه دهخدا
(قِ نَ)
رجوع به ناقص خلقت و ناقص الخلقه شود
لغت نامه دهخدا
(زُ طَ عَ)
نازک طبع:
تو ای نازک طبیعت می بری دل را نمی دانی
که چندین کاروان ناله می آید به دنبالش.
ناصر علی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک طینت
تصویر پاک طینت
پاکنهاد، پاک فطرت پاکزاد پاک سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک طینت
تصویر خاک طینت
خاک سرشت خاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک بین
تصویر نازک بین
باریک بین موشکاف، نکته سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک طینت
تصویر نیک طینت
پاکدل پاکدرون نیک ذات نیک سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقص طینت
تصویر ناقص طینت
کسی که درخلقتش نقصانی باشد ناقص اعضاناقص اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک بینی
تصویر نازک بینی
باریک بینی موشکافی، نکته سنجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک طبیعت
تصویر نازک طبیعت
بنگرید به نازک طبع نازک طبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک بین
تصویر نازک بین
باریک بین، دقیق، نازک اندیش
فرهنگ فارسی معین
پاک سرشت، پاکنهاد، خوب سرشت، خوش قلب، خوش نیت
متضاد: بدطینت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باریک بین، دقیق، موشکاف، نازک اندیش
فرهنگ واژه مترادف متضاد